باسمه تعالی نقدی بر فیلم سینمایی گناهکاران گناهکاران فیلمی آمریکایی ساخت ایران نوشته: رامین جهانی فیلم گناهکاران چهارمین ساخته فرامرز قریبیان فیلمی است در ژانر پلیسی=جنایی و البته با رویکردی انتقادی به جامعه، نیروی انتظامی و دستگاه های امنیتی کشور. ظاهرا نام اولیه فیلم قصاص بوده که با ممیزی پایان فیلم و تغییراتی که ایجاد شده به گناهکاران تغییر کرده است. این فیلم اولین تجربه فیلمنامه نویسی سام قریبیان فرزند فرامرز قریبیان است. پیش از این وی را در مقام بازیگر در فیلم هایی چون گردباد، جدال در تاسوکی، شکار خاموش و ترانزیت دیده بودیم. وی که به تازگی از آمریکا برگشته ، نگارش فیلم گناهکاران را در آمریکا انجام داده و تم آمریکایی در آن به صورت واضح و مشخص، مشهود است. البته قرار بوده این فیلم در خارج از کشور ساخته شود و شاید با گروهی غیر ایرانی اما ظاهرا بستر اجنبی پرستی در ایران مهیا بوده و دوستان دور هم جمع شده و بر اساس فیلم های آمریکایی و وسترن، گناهکاران را ساخته اند. فیلم روایتگر کشف قتل یک زن به نام آسمان فرازمند دختر سرهنگ فرازمند بازنشسته است. این ماموریت به یک کارگاه با سابقه به نام سرگرد تدین با بازی فرامرز قریبیان سپرده می شود. در این ماموریت تدین را یک سرگرد جوان به نام نادر روانگر با بازی رامبد جوان همراهی می کند و علت این همراهی سابقه نه چندان درخشان تدین در ارتباط با گرفتن اعتراف از متهمان بیان می شود. تدین پلیسی جسور خشن و عصبی است و ظاهرا برای به دست آوردن حیقت دست به هر خشونتی می زند. در طول فیلم افراد زیادی متهم شناخته می شوند اما پیش از دستگیری به قتل می رسند. تمام افراد متهم گناهکار هم هستند ولی قاتل آسمان فرازمند کسی نیست جز سرگرد روانگر. هسته اصلی داستان فیلم بر این اساس است که فرق زیادی بین فکر کردن به گناه و انجام آن نیست. البته در ابتدای فیلم توضیحی از جانب سازنده به عنوان نماد آشکار فیلم وجود دارد. جمله ای از قول نیچه به این عنوان که : «وقتی با هیولا مبارزه می کنی، مراقب باش تا خود به یکی از آنها تبدیل نشوی». در فیلم شاهد این تبدیل شدن هستیم و در واقه سرگرد روانگرد آنقدر با قاتلین و گناهکارن سروکار داشته که خود هم به یکی از آنها تبدیل شده و به خاطر علاقه ای که به آسمان فرازمند داشته ولی به خاطر تفاوت فرهنگی و اجتماعی بین آنها ازدواجی صورت نگرفته حاضر به قتل دختر مورد علاقه اش می شود. در این فیلم رد پای حضور چند ساله کارگردانش در آمریکا کاملا مشهود است .فرامرز قریبیان خود را وام دار فیلم های هالیوودی همچون هری کثیف، هفت ، لبه تاریکی و بی خوابی می داند. او که علاقه خود به فیلم های وسترن، کلینت ایستوود و هالیوودی را کتمان نکرده است در این فیلم هم سعی کرده تا جایی که امکان دارد از آنها الگو گرفته و در خاک جمهوری اسلامی ایران فیلمی هالییودی بسازد. حتی در صحنه ای از فیلم پوستر فیلم هفت ساخته دیوید فینچر در پشت سر سرگرد تدین خودنمایی می کند که ظاهرا ادای دینی بوده از سوی آقای قریبیان به آن فیلم. داستان با مونولوگ های رامبد جوان به عنوان راوی همراه است مانند کارهای کانن دویل و آگاتا کریستی که روای معمولا شخصیت دستیار کاراگاه معروف است.انتخاب رامبد جوان برای نقشی جدی در یک فیلم پلیسی-جنایی تقریبا موفق بوده ولی بازی آقای قریبیان در نقش اصلی یکی از نکات منفی فیلم است. به هر حال توجه به سن و سال بازیگر برای انتخاب نقش جزو اولین شرایط بازی می باشد که متاسفانه قریبیا توجهی به این موضوع نداشته و به گمان خود همان قریبیان 30 ساله و سرشار از انرژی سالهای قبل است. این موضوع در تعقیب و گریزی که بین او و یک متهم فراری به تصویر کشیده شده است به خوبی قابل دیرک است با اینکه خیلی سعی شده با حرکت دوربین و نماهای مختلف این نقیصه برطرف گردد اما نفس نفس زدن قریبیان و نحوه دویدن و مقایسه سرعت متهم با وی نشان می دهد که او باید برای این نقش تامل بیشتری می کرد. لباس به کار رفته در فیلم لباس پلیس ایران نیست گرچه وقتی تم آمریکایی فیلم مورد توجه قرار گرفته لباس های به کار رفته هم بیشتر به سبک زندگی غربی گرایش پیدا کرده است. شخصیت های پلیسی که همیشه با کت و شلوار، پالتو، دستکش پرمی، ساعت مچی گران قیمت و ماشین های مدل بالا دیده می شوند نشان از تعلق خاطر سازنده به فیلم های غربی دارد.و به هیچ وجه این نمایش برای به تصویر کشیدن نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران قابل قبول نیست. نریشن های سرگرد روانگر روی تصاویر نصفه و نیمه می ماند و فقط تا نیمه های فیلم ادامه دارد. در قسمتی از فیلم که دو پلیس از میان مظنونین به گمانه زنی در مورد قاتل مشغولند نمایش دادن امکان های متعدد و مختلف برای نحوه قتل آسمان که به تکرار صحنه قتل وی با نشان دادن قاتل های مختلف همراه می شود بسیار کسل کننده و بی منطق است و حتی مورد تمسخر بیننده قرار می گیرد. موسیقی فیلم هم آمریکایی است که به سبک فیلم ارتباط دارد. می توان گفت که این فیلم به دنبال جذب بیننده ایرانی نیست و شاید به جذب مخاطب در آن سوی مرزها می اندیشد. اگر این نکته را قبول داشته باشیم که سکانس به سکانس هر فیلم نشان از تفکر کارگردان فیلم دارد، به راحتی می توان گفت که قریبیان به شدت متاثر از سال هایی است که در آمریکا زندگی کرده. همچنین فیلمنامه که توسط سام قریبیان در آمریکا نگارش شده نمی تواند فارغ از ملاحظات فکری و ارزشی جامعه آمریکایی باشد. نکته دیگر حضور زنانی است که در فیلم همگی اغواگر و فریبکار نشان داده می شوند و این موضوع که زن در این فیلم با مقتضیات رمان های عامه پسند و جنایی غربی بازنمایی می شد نه یک زن ایرانی قابل تامل است. از زن به عنوان یک ابزار تبلیغی برای فیلم استفاده شده است. استفاده شخصیت های زن از آرایش های غلیظ و زننده و پوشش های نامناسب نشان از تفکر غربی و هالیوودی در فیلم است حتی جناب کارگردان به این هم رضایت نداده و آرایش کردن یکی از شخصیت های زن(شقایق فراهانی) را پیش چشم افسران پلیس به راحتی به تصویر می کشد. فعایلت غیر شرعی و غلط و نامناسب آسمان فرازمند هم جای سوال دارد و اینکه چگونه این روابط نامشروع و به اصطلاح سکس پنهان به راحتی و بدون کوچکترین ممیزی به تصویر کشیده می شود و صدای کسی هم در نمی آید. نمایش عشق پسران جوان به خانم هایی که چندین سال از انها بزرگتر هستند هم از نکات منفی فیلم است که در دو مورد به آن اشاره شده است. اولی عشق و علاقه نگهبان جوان شرکت به آسمان فرازمند و دومی ازدواج آقای القاییان (کوروش تهامی) با خانم القاییان(نسرین مقانلو) به خاطر دارایی ها و ثروت بی اندازه ی پدرش. در نماهایی فیلم از برخی خط قرمز های معمول و مورد نظر ارشاد هم عبور می کند که متاسفانه کسی نبوده و نیست که نظارتی دقیق و مناسب بر آنها داشته باشد. از جمله اعتراف صریح القاییان(کوروش تهامی) مبنب بر خیانت به همسر و داشتن ارتباط با آسمان فرازمند و همین طور تعقیب و گریز در باشگاه شبانه در کشور ترکیه که ظاهرا از چشم تیز بین مسئولین جا مانده است! در آخر به این موضوع اشاره می کنم که چگونه می شود افسر پلیسی که دو نفر را کشته ، مورد تشویق و تمجید نیروی انتظامی قرار گیرد و حتی ترفیع رتبه هم بگیرد. متاسفانه این نوع فیلم ها و نمایش این نوع تصویر از نیروهای امنیتی و انتظامی کشورمان باعث ایجاد عدم اعتماد و اطمینان به این قشر زحمتکش و جان برکف جامعه می وشد که متاسفانه نظارت کافی و لازم بر آن صورت نگرفته است. در نهایت امیدوارم پول هایی که خرج ساخت چنین فیلم هایی می شود صرف ساخت فیلم هایی ایرانی تر و مناسب جامعه ی اسلامی – ایرانی کشورمان شود و چه خوب است که بدانیم فیلم آمریکایی آمریکایی است و ایرانیزه کردن آن کاری عبث و بیهوده است و نوعی بازی با کلمات که متاسفانه در سال های اخیر شاهد چنین آثاری در عرصه سینمای کشورمان بوده ایم. امید است که در آینده اگر قرار است فیلمی پلیسی ساخته شود شاهد حضور پلیسی ایرانی باشیم نه اینکه به نام ایران و ایرانی بسازیم و به کام غربی و آمریکایی تمام شود.
[ یکشنبه 92/7/7 ] [ 5:0 صبح ] [ رامین جهانی ]
|
||
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |